فقط به خاطر خودم

یاد اون حرفت که گفتی وقتی توی تاکسی نشستی یه اهنگ میزاره

مجبور میشی زیر چادرت گریه کنی افتادم

من هر ساعت و هر دقیقه ام اینجوریه

خسته که نشدم اما همش مجبورم اشکام و از این و اون قایم کنم

دوستت دارم و دلتنگتم. 

میام اونجا تا ببینمت حتی در حد یک نگاه....

فقط به خاطر خودم...

همیشه از کنار همین پنجره می شستماومدنش و تماشا می کردموقتی می رسید از سر پیچ خیابون سر از پا گم میکردممی دویدم توی خیابونهمیشه این ساعت رو باهم بودیمتوی خونه خودمونتوی بغلم بودبوش می کردمنازش می کردمح فقط به خاطر خودم...

ترک کردی به جفا عاملِ تغییرت را
این منِ شاعرِ آلوده به تحقیرت را

من که یک عمر به عُشاقِ جهان خندیدم
"تحتِ" من یافت کجا اینهمه "تاثیرت"را؟!!

دردِ دل می کنم و سنگِ صبورش کردم
غنچه ی قرمزِ جامانده ز موگیرت را

بهترین دکترِ جراحِ جهان از جگرم
نتوانست که بیرون بکشد تیرت را

صنفِ آهنگریِ شهر فراخوان زده است
که درآرند ز پایم غل و زنجیرت را

هفته ای شش جلسه "ماه تراپی" دارم
تا فراموش کنم بلکه تصاویرت را

#مهدی_صادقی_مود

فقط به خاطر خودم...

اینکه از شب قبل بشینی برنامه های صبحت رو بنویسی از بس زیادن

اینکه از صبح که بلند میشی برنامه داشته باشی برای زندگیت

اینکه کاری داشته باشی که بری سرکار

اینکه تمام وقت بتونی کار کنی

اینکه سرت مشغول کار کردن باشه و خیلی وقت ها ببینی چقدر زود ساعت کاری تموم شد

ولی....

ولی اینکه کسی رو نداشته باشی که

 توی تموم این شلوغی ها

توی تموم این خستگی ها و سرمشغولی ها

حتی یه پیامک ساده اش حالت و خیلی خوب کنه، یعنی تو یک مرده متحرکی و لاغیر.......

#زهیر

 

فقط به خاطر خودم...

سلام.

این روزها تو نیستی اما من همچنان بعد از گذشت این همه سال از نبودنت

متعهد به تو بودم.

بوی موهای خیس هیچ کس رو بو نکردم

دست هیچ کس و نگرفتم زیر بارون قدم بزنم

قسم میخورم بدون تو با هیچ کس زیر بارون نرفتم

با هیچ کس شعر ابی و  فرهاد رو هم خونی نکردم

با هیچ کس ترانه های مشترکمون رو گوش نکردم

من هنوزم متعهدم به تو و چشمات

فقط به خاطر خودم...